کد مطلب:225274 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:229

بیان وارد شدن مأمون و حضرت امام رضا به طوس و مقدمات ارتحال آن حضرت ازین دنیای فا
چنان كه مسطور شد مأمون بعد از قتل ذی الریاستین و قصاص كسانی كه به قتل وی منسوب بودند و فرستادن سرهای ایشان را برای برادرش حسن ابن سهل و اظهار اندوه و افسوس خوردن در قضیه ی ذی الریاستین و تعویض مناصب و مشاغل محوله به فضل را به حسن بن سهل و پاره ای عرایض در حضرت امام رضا علیه السلام و اطفاء نایره ی خون خواهان فضل و نظم و ترتیب امورات آن سامان روز عید فطر از شهر سرخس رحل اقامت بركند و به جانب عراق كوس رحلت بكوبید و با عظمت و ابهت و قدرت و قوتی كامل روی به راه آورده منزل به منزل وادی به وادی طی مراحل وحث رواحل نمود و چنان كه اشارت رفت یاسر خادم روایت نمود كه چون در میان ما



[ صفحه 117]



و طوس هفت منزل فاصله ماند مزاج مبارك امام رضا علیه السلام را انحرافی روی داد و با همان حال كسلان روان گردید تا گاهی كه وارد طوس شدیم و مرض آن حضرت شدت یافت و مأمون همه روزه در هر روزی دو نوبت به عیادت آن حضرت تشرف می جست و بر این حال روزی چند در طوس بماندیم.

و چون آن روز در رسید كه در آن روز به جوار خداوند لایزال اتصال می گرفت و ضعیف شده بود چون نماز ظهر را بگذاشت با من فرمود ای یاسر«ما اكل الناس شیئا» مردمان چیزی نخورده اند عرض كردم كیست كه در این جا با این حالت كه تو در آن اندری چیزی بخورد یعنی از این غم و اندوه كه در ایشان است چگونه چیزی از گلوی ایشان به زیر می رود آن حضرت از كمال مرحمت و عنایت فرمان كرد تا او را بنشاندند پس از آن فرمان داد كه خوان طعام را حاضر كنید و احدی از حشم خود را به جای نگذاشت مگر این كه از نهایت عطوفت و عنایت او را با خودش بر سفره ی طعام بنشاند و تن به تن را حال پرسی و تفقد و تلطف فرمود و چون به جمله طعام بخوردند فرمود برای زنها طعام بفرستید پس طعام برای زنها حمل كردند و چون ایشان نیز از تناول طعام فراغت یافتند آن حضرت مغمی علیه بیفتاد.

یاسر خادم روایت كند كه چنان بود كه امام رضا علیه السلام چون روز جمعه از مسجد جامع بازمی گشت و عرق و غبار به آن حضرت می رسید هر دو دست مبارك به آسمان برمی كشید و می فرمود «اللهم ان كان فرجی مما انا فیه الموت فعجل الی الساعة» بار خدایا اگر فرج و گشایش من از آنچه در آن هستم مرگ است پس در همین ساعت برای من عجلت بده. می گوید آن حضرت همواره غم زده و مكروب بود تا گاهی روح مباركش را خداوند جان آفرین به حضرت خود قبض فرمود.